نیما خادمی هستم؛ متولّد بهمنماه ۱۳۷۷ در شهر کازرون و هماکنون ساکن شهر مصیری.
در حال حاضر دانشجوی دانشگاه فرهنگیان شیراز هستم و فعالیّتهای ادبی خودم رو نه چندان مرتبط با رشتهام به عنوان دبیر کانون شعر و ادب دانشگاه فرهنگیان شهید مطهّری شیراز، صاحب امتیاز، مدیرمسئول و سردبیر گاهنامهٔ بهار دنبال میکنم!
و هر از گاهی مجری همایشهای مولاناشناسی در مجتمع علم و زندگی شیراز و همچنین جشنهای دانشگاهی بودهام.نام کتاب بنده "نانَحس" هست. این مجموعه داستان شامل سیزده داستان کوتاه و یک داستان بلند هست و عمدهٔ موضوعات داستانها مسائل اجتماعی هستند.
"خبر نورآباد" – سرویس گفتگو:در این قسمت از سلسله گفت و گوهای خبر نورآباد سراغ جوانی از دیار ممسنی و رستم رفتیم تا پای حرف های آن بنشینیم. در ادامه با این جوان بیشتر آشنا خواهیم شد.
سلام خودتون را معرفی کنید؟
با تشکّر از شما، بنده نیما خادمی هستم؛ متولّد بهمنماه ۱۳۷۷ در شهر کازرون و هماکنون ساکن شهر مصیری.
در حال حاضر دانشجوی دانشگاه فرهنگیان شیراز هستم و فعالیّتهای ادبی خودم رو نه چندان مرتبط با رشتهام به عنوان دبیر کانون شعر و ادب دانشگاه فرهنگیان شهید مطهّری شیراز، صاحب امتیاز، مدیرمسئول و سردبیر گاهنامهٔ بهار دنبال میکنم!
و هر از گاهی مجری همایشهای مولاناشناسی در مجتمع علم و زندگی شیراز و همچنین جشنهای دانشگاهی بودهام.
از کی به نوشتن متنها یا جملات ادبی، علاقهمند شدید و چه مدّت است که مینویسید؟
از دورهٔ راهنمایی و دبیرستان علاقهام به ادبیّات نسبت به سایر دروس نمود بیشتری پیدا کرد؛ هرچند رشتهٔ تجربی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده بودم، امّا هیچگاه از علاقهام به ادبیّات غافل نمیشدم. در این دوره هر از گاهی بیتها، مطالب و جملاتی هرچند کوتاه مینوشتم، امّا بهار۹۶ اوّلین شعرِ نسبتاً منسجم خودم رو نوشتم و بعد از آن علاقهمند به ادامهٔ ادبیّات به صورت حرفهای شدم؛ هرچند معتقدم علاقه به ادبیّات و هنر از ابتدا در وجود من نهادینه شده بود، ولی تاثیر تلاش و پشتکارم قطعاً بیشتر بوده است.
خاطرهای از همین دوران دارید که به نظر خودتان برای مخاطبین ما جالب باشد؟
از نظر خودم نکتهٔ جالبی در رابطه با قبولی من در دانشگاه بود، که آن رامیخواهم بگویمحالا اینکه یک ترم در دانشگاه علومپزشکی شهر بم مشغول به تحصیل بودم بماند.
دفترچهٔ انتخاب رشته ی دانشگاه فرهنگیان را که ورق میزدم برای بچّههای بومی شهرستان نوشته بود: «ویژه دانشآموزان بومی شهرستانهای رستم، ممسنی و کازرون.»
و خب... من در "کازرون به دنیا آمده بودم"، "دورهٔ دبیرستان را در مدرسهٔ دهخدا در نورآباد سپری کردم" و "هماکنون ساکن مصیری (رستم) هستم" و این یعنی احتمال جذب من در اولویت بالاتری نسبت به همهٔ دانشآموزان بود!
آیا تاکنون در جشنوارههای شعرخوانی یا داستاننویسی شرکت کردهاید؟
بله؛ تاکنون در جشنوارهها و مسابقات زیادی شرکت کردهام که از معتبرترین آنها کسب مقام دوّم در جشنواره فرهنگیِ فرهنگیان استان، برگزیده شدن یکی از داستانهایم در فراخوان نویسندگی انتشارات نویسندگان پارس و همچنین انتخاب و چاپ چند شعر، داستان و ترانه از بنده در کتاب شعر سال۹۹ انتشارات بابان بود.
خبر نورآباد به بهانه ی چاپ و انتشار کتابتان این گفتوگو را انجام میدهد، لطفاً توضیحاتی راجعبه کتابتان بفرمایید.
- نام کتاب بنده "نانَحس" هست. این مجموعه داستان شامل سیزده داستان کوتاه و یک داستان بلند هست و عمدهٔ موضوعات داستانها مسائل اجتماعی هستند.
- چرا نانحس؟ عموماً اسم یک اثر به محتوای درون اون برمیگرده؛ آیا درباره کار شما هم همینطوره؟!
- بله؛ البتّه! نکتهٔ جالب توجّه در مورد کتاب نانحس این است که تعداد داستانهای کوتاه کتاب ۱۳تاست. تعداد صفحات کتاب ۱۱۳تاست و تمام اعداد و ارقامی که در کتاب به کار برده شده هم ۱۳ هستند!! در مورد این عدد به ظاهر نحس و فلسفهٔ اون در مقدّمهٔ کتاب بیشتر توضیح دادهام.
از آثار بعدی خود بگویید. آیا كتابی در دست نوشتن داريد؟
- بله؛ خداروشکر ایدهها بسیار هستند و شوق و عطش به نوشتن بسیارتر! ولی به صورت جدّیتر در حال حاضر مشغول تالیف دو کتاب تخصّصی در رشتهٔ خودم در زمینههای علوم تجربی و روانشناسی کودک هستم.
توصیهٔ شما به کسانی که در راه تالیف کتاب هستند، به خصوص جوانان هم سن و سال خودتان چیست؟
- به عقیده ی من، انتشار کتاب اوّل برای نویسندگان به منزله ی ورود به دنیای کتاب است و بسیارند نویسندگان مستعد و جوانی که به خاطر مشکلات و دردسرهای پیش روی خود از خیر انتشار کتاب گذشتهاند و همینطور بسیارند کسانی که با پشت سر گذاشتن تمام این مصائب، کتابشان را چاپ کردهاند، امّا به خاطر مشکلات پس از انتشار - که عمدهترین آنها مسئلهٔ پخش و توزیع است - از انتشار کتاب پشیمان شدهاند!
باید در این باب به دوستان نویسنده به خصوص نویسندگان جوانی که در اوّل راه هستند، بگویم: «هیچ کاری غیر ممکن نیست!»
نکتهٔ دیگری که هست این است که «نقطهٔ صفر برای شروع و برداشتن اوّلین گام خلق شده؛ پس بدون ناامیدی و با شعار به "امید موفّقیّت" حرکت کنید!»
شک نکنید «اگر رویایی در ذهن دارید، توانایی رسیدن به آن را نیز دارید؛ اگر جز این بود، هرگز نمیتوانستید به آن بیندیشید!»